قائلهای که هفته گذشته در بورس شاهد بودیم به سهامداران نشان داد رئیس سازمان بورس بیش از اینکه یک مدیر کلاسیک باشد، اجراکننده دستورات مقامات بالاتر بوده است.
این مسئله که نشانگر مستقل نبودن بورس بود باعث شد بحثهای جدی و داغی در زمینه الگوهای مدیریتی در اقتصاد کشور از سوی کارشناسان و فعالان بازارسهام مطرح شود. سهامداران نیز که حضور پررنگی در شبکههای اجتماعی دارند، مسئله مدیریت بازار سهام را با بورسهای سایر کشورها مقایسه کرده و وضعیت بورس تهران را ناامیدکننده ارزیابی میکنند. عدهای از تازهواردان بورس هم امید خود را از این بازار برگردانده و آن را محلی برای جبران کسری بودجه دولت میپندارند که مسئولان کشور با فریب آنها را به این سمت سوق دادهاند.
این حس بیاعتمادی باعث شده اغلب کارشناسان چشمانداز خوبی از آینده بورس متصور نباشند، از همینرو صمت تصمیم به برگزاری مصاحبه آنلاینی با نیما آگاهی از کارشناسان و مدرسان بازار سهام گرفت تا مشکلات و راهکارهای پیش پای مدیران و همچنین سهامداران بازار سرمایه را بررسی کند.
در ادامه بخشهایی از این گفتوگو را که در حساب رسمی اینستاگرامی روزنامه صمت انجامشده میخوانید.
بهتازگی اتفاقات عجیبی در بورس اوراق بهادار تهران شاهد بودیم. در بازار سهام چه میگذرد؟
حجم عظیمی از ناکارآمدی و مدیریت غلط بورس را به جایی رسانده که امروز میبینیم. البته این وضعیت حاصل عملکرد نادرست در کوتاهمدت نیست، بلکه مجموعهای از اقدامات غیرعلمی باعث شده به اینجا برسیم. از سویی هم میبینیم که افراد انگشت اتهام را به سمت دولت، مجلس یا تازهواردان بازار سهام نشانه میگیرند در حالی که ما باید سهم هر یک از اینها را در مشکلاتی که گریبانگیر بورس شده، مشخص کنیم. در غیر این صورت، فقط شاهد سیلی از اتهامات خواهیم بود که هیچ نتیجه عملی و کارآمدی از آن به عمل نمیآید.
اگر بخواهیم همین یک سال اخیر را مورد بررسی قرار دهیم، به اعتقاد شما ریشههای اصلی مشکلات فعلی بورس را در کجا میبینید؟
تبرهای بسیاری به ریشههای بورس زده شده اما میخواهم به مهمترین آنها اشاره کنم. پیش از هر چیز باید به این نکته اشاره کنم که هرگونه اقدامی که بازار را به صورت مصنوعی از روند طبیعی خودش خارج کند، باعث بیاعتمادی بین سهامداران میشود و در بلندمدت میتواند باعث وارد آمدن ضررهای بسیار سنگینی به بازار نیز شود. از همینرو معتقدم یکی از مخربترین اقدامات سازمان بورس در یک سال اخیر، محدود کردن دامنه نوسان بود که (در روزهای پس از شهادت سردار سلیمانی) از سوی مسئولان سازمان بورس اجرا شد.
البته عده زیادی از کارشناسان هم بهدلیل داشتن منافع کوتاهمدت از این تصمیم سازمان حمایت کردند و در واقع چراغ سبزی به دولت نشان داده که باعث شد دولت راهش را برای دخالت در بازار سهام هموارتر از هر زمان دیگری ببیند.
در همان دوران، برخلاف انتظارات ما شاهد رشد شاخصهای بورس بودیم، این اتفاق عجیب نبود؟
دقیقا همینطور است! زمانی که اتفاق ناخوشایندی مانند ترور یک فرمانده عالیرتبه نظامی در کشوری رخ میدهد انتظار میرود شاخصهای اقتصادی افت کنند اما در آن مقطع بهدلیل همین دخالتها شاهد رشد شاخص بورس بودیم! اینگونه اقدامات که بهطور مصنوعی جهت بازار را تغییر میدهند، مقدمات زیانهای بسیار بزرگتری را فراهم میکنند که خطرات به مراتب بیشتری را بهدنبال خواهند داشت.
همانطور که گفتم بخشی از بازار با تصمیمات سازمان همراهی کرد و بخشی هم تصمیم به سکوت گرفتند که در نهایت باعث شد دولت چراغ سبزی را در برابر خود برای دخالت در بازار سهام ببیند.
احتمالا یکی دیگر از دخالتها، مسئله فروش سهام عدالت است. اینطور نیست؟
بله، البته در اوایل سال۹۹ آقای شاپور محمدی استعفا دادند و آقای حسن قالیبافاصل مدیریت بورس را برعهده گرفتند. در آن مقطع بهدلیل مشکلات معیشتی ناشی از شیوع کرونا و... مقامات تصمیم گرفتند تا کمکهایی به مردم عادی بکنند و از مصائب معاش مردم بکاهند که کاملا هم قابل درک است.
اما مشکل جای دیگری است، وقتی دولت تصمیم به صدور اجازه فروش سهام عدالت در بورس گرفت انتظار میرفت مدیران سازمان از موضع کارشناسی خود دفاع کنند اما سازمان در سکوت کامل بهسر میبرد و فقط پیادهکننده دستورات دولت در بازار بود.
دلیل مخالفت شما با عرضه سهام عدالت در بورس چیست؟
باید توجه داشت که سهام عدالت برای کمک به اقشار آسیبپذیر در نظر گرفته شده بود که دغدغه اصلیشان معیشت است و چندان تمایلی به سرمایهگذاری ندارند. وقتی هم که اجازه عرضه این سهام صادر میشود باید انتظار داشت که فردا صبح این افراد در صف فروش سهام قرار بگیرند، چون به پول نقد برای رفع احتیاجات خود نیاز دارند. کاملا مشخص بود چنین اقدامی باعث افزایش میزان عرضه در بازار میشود که بهطور قطع باعث ریزش بورس میشد. انتظار میرفت مدیران سازمان این مسائل را برای مقامات توضیح دهند و از موضع کارشناسی دفاع کنند.
فکر میکنید مقامات از این مسائل آگاه نیستند؟
نه من این گزاره را قبول ندارم، اتفاقا بهخوبی با مسائل آشنا هستند. بهعنوان مثال، رئیسکل بانک مرکزی را در نظر بگیرید، آقای همتی از روز اول که سکان هدایت بانک مرکزی را بهدست گرفتند، به اصطلاح سنگهای خود را با مسئولان کشور واکندند که یا این مسئولان با نظرات کارشناسی ایشان همراهی کنند یا اینکه از همان ابتدا این مسئولیت را نپذیرند. در دورهای که توافقنامه برجام امضا میشد، آقای ظریف هم دقیقا به همین نحو عمل کردند و از همه مسئولان کشور خواستند وزارت خارجه تنها مرجعی باشد که درباره سیاست خارجی کشور ابراز نظر میکند.
حالا شما تفاوت عملکرد رئیس پیشین سازمان بورس را با وزیر خارجه و رئیس کل بانک مرکزی مقایسه کنید، به محض اینکه رئیسجمهوری درباره دلار ۱۵هزار تومانی اظهارنظر کرد، آقای همتی در رسانهها حاضر شد و در این زمینه توضیحاتی را داد که شائبهای در اذهان ایجاد نشود.
اما سازمان در قبال ذهنیتسازی اشتباه وزرا، نمایندگان و سایر مسئولان کشور کدام موضعگیری را انجام داده است؟
مجموعه این رفتارها باعث شد کار بورس به جایی برسد که اظهارنظر هر مسئولی تاثیرات آنی و چشمگیری روی بازار سهام بگذارد.
البته مسئولان ما نیز در زمینه همه موضوعات صاحبنظر هستند، از مسائل فرهنگی و اجتماعی گرفته تا قیمت گوجهفرنگی و پیاز نمایندگان و مسئولان مصاحبه میکنند و هیچ وقت دیده نشده که مثلا از مسئولی سوالی پرسیده شود و او گفته باشد که من در این زمینه تخصصی ندارم و به همین دلیل اظهارنظر نمیکنم.
مورد دیگری هم از عملکرد نادرست مدیران بورسی در ذهن دارید؟
بله متاسفانه از این موارد الی ماشاالله در کارنامه مدیران سازمان بورس اوراق بهادار دیده میشود. مورد دیگری که میتوان به آن اشاره کرد کشمکش بین نمایندگان مجلس و وزرا بر سر مسئله صندوقها بود که جو بازار را هم برهم ریخت.
این دست اتفاقات باعث ایجاد این سوال میشود که اصلا سازمان بورس به چه دلیلی باید هر آنچه دولت صلاح میداند را اجرا کند؟ پس تکلیف مدیریت علمی و اصولی چه میشود؟ چرا رئیس سازمان بورس نمیتواند نظر مخالف خود را درباره ارائه صندوقها اعلام کند؟
با این اوصاف اصلا میتوان گفت که آقای قالیبافاصل در سازمان بورس با دست باز ریاست میکرد؟
اصلا اینطور نبود من بارها در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی هم گفته بودم که ریاست سازمان خارج از مجموعه بورس انجام میشود و مدیریت در اختیار رئیس سازمان نیست.
دقیقا همین مسئله هم باعث شد فاجعه اخیر در زمینه استعفای رئیس سازمان اتفاق افتاد، رخ بدهد! اصلا قابل باور نبود که مدیری در جلسهای در مجلس شرکت کند و خبر استعفایش بدون اطلاع خودش در رسانهها اعلام شود! در هیچ کشوری چنین اتفاقاتی را نمیبینیم، این دست اتفاقات باعث میشود شکاف بیاعتمادی بین مسئولان و مردم بسیار عمیق و عمیقتر از قبل شود.
مشکل کجاست؟ آیا مدیران ما از توانمندی کافی برخوردار نیستند؟
من بارها در اینباره با فعالان اقتصادی در زمینههای مختلف صحبت کردهام. به اعتقاد من مشکل اصلی ما ناتوانی مدیران در درک ادبیات اقتصادی جهان است، بهعبارتی ما هنوز نمیدانیم باید در محافل اقتصادی بینالمللی به چه نحوی باید عمل کنیم. برای مثال به وزیر صنعت، معدن و تجارت میگویند که قیمت فولاد بالاست و ایشان تصمیم میگیرند قیمت فولاد را در بورس دستوری کاهش دهند! خب چنین برخوردهایی نشاندهنده ناآشنا بودن مدیران با مناسبات اقتصادی در جهان است.
پس با این وجود، مسیر حرکت ما به کدام سمت است؟
حقیقتا نمیدانم! وقتی که اقتصاد ما نه دولتی است و نه سیاستهای اقتصاد باز را اجرا میکند، چطور میتوان مسیری برای این اقتصاد مشخص کرد؟ چشمانداز این اقتصاد مشخص نیست، هدف آن مشخص نیست و نمیدانیم قرار است طبق کدام الگو و اصل اقتصاد را مدیریت کنیم. مدیریت در اقتصاد ایران به روزمرگی رسیده؛ مدیران شب میخوابند و صبح تصمیمات جدیدی میگیرند که هر کدام از این تصمیمات بهدلیل غیراصولی و غیرکارشناسی بودنشان ریسک سرمایهگذاری را به طرز نگرانکنندهای افزایش میدهند.
مثلا درحالحاضر آیا کسی میتواند بگوید صادرکنندگان فولاد ما با توجه به تصمیمات جدید وزارت صنعت، معدن و تجارت تکلیفشان چیست؟ تولیدکننده و صادرکننده ایرانی در هر کشوری کار کرده بهدلیل همین تغییرات قانونی نتوانستهاند بهطور مداوم محصولات خود را عرضه کنند، به همین دلیل است که اغلب کشورها دیگر با ما کار نمیکنند، چون صادرکننده ایرانی ۲ماه محصولش را عرضه میکند اما ۴ماه پشت سد قوانین پرتعداد و عجیبی که یکشبه وضع میشوند، میماند.
این وضعیت چه تاثیری روی بورس میگذارد؟
همانطور که گفتم ریسک مدیریتی بزرگترین خطری است که اقتصاد ما را تهدید میکند، بورس هم بهعنوان یکی از ارکان اقتصادی کشورمان از این ریسک در امان نیست و آسیبهای بسیاری به بدنه فعالان و شرکتها وارد شده که حسابشان از دست ما در رفته است.
با این اوصاف، بورس تهران چه راهکاری را پیشروی خود میبیند تا خود را از شر این مشکلات گسترده خلاص کند؟
بارها گفتهام که فارغ از مقوله سود و زیان در بورس باید از طبیعت بازار تمکین کنیم، هرچیزی که این طبیعت را برهم میزند باید انکار شود و نباید آن را پذیرفت. حالا ممکن است برخی از این تصمیمات و دستکاریها در کوتاهمدت به سود ما هم باشد اما باز هم تاکید میکنم باید از طبیعت بازار تمکین کرد، چراکه اگر خلاف این مسیر حرکت کنیم در بلندمدت ضرری به مراتب بزرگتر از سودی که عایدمان شده بود را متحمل خواهیم شد.
درباره بیاعتمادی صحبت شد، درحالحاضر در ذهن سرمایهگذار ایرانی چه میگذرد؟
با کمال تاسف باید بگویم که اغلب سهامداران تازهوارد بر این باورند که کل داستان یک بازی و نمایش بوده تا بتوانند جیب مردم را خالی کنند. بسیاری هم فکر میکنند بورس یک کازینو یا قمارخانه است که مسئولان با فریب آنها را وارد این قمار کردهاند.
آیا اقدامی برای اصلاح این وضعیت انجام شده است؟
خیر. من هیچگونه اقدام عملیاتی و منسجمی در راستای حل این مشکل نمیبینم و اغلب اظهارات مسئولان، مدیران و نمایندگان را شعارگونه میدانم. متاسفانه ما به جای اینکه این بیاعتمادی را جبران و این شکاف عمیق را ترمیم کنیم، مدام به آن دامن میزنیم.
دقیقا همین مشکلات را در شهریور ۹۹ هم داشتیم که وعده تشکیل مجمع یا صندوق تثبیت بازار داده شد اما تقریبا هیچیک انجام نشد، در واقع ما با مسکن دادن به مریض سعی داریم که دردش را کمتر کنیم وگرنه هیچ برنامهای برای حل مشکلات نداریم، بورس هم از این قاعده مستثنا نیست.
با این وجود چه پیامی برای مدیران سازمان بورس دارید؟
پیش از هر چیز باید تاکید کنم که بورس احتیاج به یک رئیس مقتدر دارد که مثلا در حد جایگاهی که رئیس کل بانک مرکزی دارد۷ عمل کند. در گام بعد باید مدیری را بر این منصب گمارد که پاسخگوی انتقادات و نظرات باشد، نمیشود هر تصمیم و اظهارنظری انجام شود اما هیچکس مسئولیت آن را نپذیرد!
چه چشماندازی پیش روی بورس تهران میبینید؟
متاسفانه روزهای بهتری برای بورس نمیتوان متصور بود. این در حالی است که با توجه به ورود سرمایه عظیم به بورس میشد بازار را برای ۱۰ سال بیمه کرد اما شوربختانه عملکرد مسئولان بهگونهای بود که این فرصت طلایی بهسادگی از دست رفت. بورس میتوانست منفعت زیادی برای دولتهای گوناگون هم داشته باشد اما داستان به گونه دیگری رقم خورد. اتفاقاتی که در دی ۹۹ در بورس افتاد باعث شد مردم تصور کنند بازار سهام از سوی دولت حمایت میشود و امکان ریزش ندارد اما میدانیم که دولت دست حمایتش را که به اشتباه پشت بورس گذاشته بود، برداشت و مردم هم اعتماد خود را به مسئولان از دست دادند. در حالیکه معتقدم ارزش این بورس از دهها چاه نفت هم بیشتر بود اما در این زمینه هم فرصتسوزی شد.
نظر شما